جنگ ايران و عراق

سير تا پياز

جنگ ايران و عراق

Iran-Iraq war-gallery.png

 

جنگ عراق با ايران كه در ايران با نام جنگ تحميلي يا دفاع مقدس و در زمان صدام در عراق با نام قادسيهٔ صدام شناخته مي‌شود، طولاني‌ترين جنگ متعارف در قرن بيستم ميلادي و دومين جنگ طولاني اين قرن پس از جنگ ويتنام بود كه نزديك به هشت سال به طول انجاميد. جنگ به صورت رسمي در ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در اين روز درگيري‌هاي پراكنده مرزي دو كشور با يورش هم‌زمان نيروي هوايي عراق به ده فرودگاه نظامي و غيرنظامي ايران و تهاجم نيروي زميني اين كشور در تمام مرزها به يك جنگ تمام عيار تبديل شد هرچند مقامات عراقي معتقد بودند كه جنگ از ۴ سپتامبر با حملات توپخانه‌اي ايران به شهرهاي مرزي عراق آغاز شده‌است.[۱۶]

پيش از آغاز جنگ روابط دو كشور به شدت تيره شده بود كه خصومت شخصي صدام حسين و روح‌الله خميني رهبران دو كشور و مهم‌تر از آن جاه‌طلبي‌هاي سياسي و اختلافات مرزي و ايدئولوژيكي دو كشور دلايل اصلي آن بودند. اين جنگ در نهايت پس از حدود ۸ سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتش‌بس از سوي دو طرف و پس از به جا گذاشتن يك ميليون نفر تلفات و ۱۱۹۰ ميليارد دلار خسارات به دو كشور خاتمه يافت.[۱۷] مبادلهٔ اسيران جنگي بين دو كشور از سال ۱۳۶۹ آغاز شد. ايران آخرين گروه از اسراي جنگي عراقي را در سال ۱۳۸۱ به عراق تحويل داد.[۱۸]

جنگ ايران و عراق از لحاظ استراتژيك يكي از مهم‌ترين برخوردهاي نظامي دوران معاصر بود، كه منافع تقريباً همه كشورهاي جهان را بدون استثنا تهديد كرد و تأثير مستقيم آن بر كشورهايي وارد شد كه بيشترين ذخاير نفتي جهان را داشتند. در طول جنگ ثابت شد كه پيروزي هر يك از دو كشور ايران يا عراق موجب برهم‌خوردن ثبات و توازن قوا در منطقه خواهد شد به همين دليل ابرقدرت‌ها كوشيدند تا هيچ‌كدام از اين دو كشور پيروز نشوند و هر دو را با زخم‌هايي عميق و طولاني رها كنند.[۱۹]

از بعد نظامي عراق با استفاده از عنصر غافلگيري در ابتداي جنگ موفق شد بخش‌هايي از خاك ايران از جمله شهر خرمشهر را اشغال نمايد. ايران در سال‌هاي دوم و سوم جنگ موفق شد بيشتر مناطق اشغالي از جمله خرمشهر را آزاد نموده و از سال ۱۹۸۴ جنگ را به داخل خاك عراق بكشاند. ايران در فوريه ۱۹۸۶ موفق به تصرف فاو يكي از مهمترين بنادر صدور نفت عراق شد و در ۸ ژانويه ۱۹۸۷ عمليات عظيمي به نام كربلاي ۵ را براي تصرف بصره دومين شهر بزرگ عراق به انجام رساند كه در جريان آن ۶۵ هزار سرباز ايراني و ۲۰ هزار عراقي كشته شدند. ايران در ۲۶ فوريه اين عمليات را متوقف كرد و در شرايطي كه بن‌بست نظامي در جبهه جنوبي جنگ كامل شده بود، جنگ نفتكش‌ها با حملات دو طرف به سوي كشتي‌هاي غيرنظامي در خليج فارس به اوج خود رسيد. كشتي‌هاي كويتي يكي از اهداف مورد علاقه ايراني‌ها بودند. حملات نيروهاي ايران به نفتكش‌هاي شوروي و آمريكا كه در خدمت دولت كويت بودند و حمله غافلگيرانه يك جنگنده عراقي به كشتي جنگي آمريكايي كه به آسيب شديد ناوچه يواس‌اس استارك و مرگ ۳۷ سرباز آمريكايي انجاميد، كشتيراني بين‌المللي را در معرض خطر قرار داده و زمينه مداخله بيشتر هر دو ابرقدرت را فراهم كرد به‌طوري‌كه هر دو از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت كه از دو طرف درخواست آتش‌بس داشت، حمايت مي‌كردند.[۲۰]

در سال چهارم و پنجم در اين جنگ ارتش عراق به‌طور گسترده از جنگ‌افزارهاي شيميايي عليه كردهاي عراقي و مردم و نظاميان ايران استفاده كرد؛ ولي ادعاي استفاده ايران از سلاح‌هاي شيميايي ثابت نشده‌است. همچنين دو طرف در مقاطعي اقدام به بمباران و موشك‌باران شهرها و اهداف غيرنظامي‌كردند كه در اين مورد نيز عراق همواره پيش‌قدم بود. درگيري‌ها براي مدتي در اواخر جنگ به خليج فارس كشيده شد و طي آن تعداد زيادي سكوي نفتي و كشتي‌هاي تجاري و نفت‌كش با پرچم كشورهاي گوناگون آسيب ديدند.

شوروي يكي از دو ابرقدرت آن دوران از سال ۱۹۸۰ تأمين نظامي هر دو كشور را متوقف كرده بود اما از سال ۱۹۸۲ به منبع اصلي عراق براي خريد سلاح‌هاي پيشرفته تبديل شد. آمريكا نيز در سال ۱۹۸۵ در جريان مذاكراتي پنهاني اقدام به فروش سلاح به ايران كرد. ايالات متحده آمريكا در اواخر جنگ به شكل مستقيم وارد درگيري با ايران شد. از سوي ديگر كشورهاي سوريه، كره شمالي و ليبي نيز از ايران حمايت تسليحاتي و تكنولوژيكي كردند.

شوراي امنيت سازمان ملل متحد در كل ۸ قطعنامه در اين خصوص صادر نمود كه همگي به جز قطعنامه ۵۹۸ توسط ايران رد شد. دو كشور در طول جنگ آسيب‌هاي فراوان اقتصادي را متحمل شدند و بيش از يك ميليون نفر در اين جنگ كشته يا مجروح شدند.

زمان ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ تا ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ برابر با ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (ميلادي) تا ۲۰ اوت ۱۹۸۸ (ميلادي)
مكان شهرها و استان‌هاي مرزي و شهرهاي مهم دو كشور ايران و عراق و خليج فارس
نتيجه آتش‌بس با پذيرش قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت از سوي دو طرف [۱]
علت جنگ دعاوي اراضي و تجاوز عراق به خاك ايران

 

جنگندگان
ايران ايران
Flag of PUK.png اتحاديه ميهني كردستان عراق
PDK Kurdistan.jpg حزب دموكرات كردستان عراق
Islamic Dawa Party logo.jpg حزب الدعوه
مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق
عراق عراق
سازمان مجاهدين خلق ايران
فرماندهان
ايران سيد روح‌الله خميني

ايران سيد علي خامنه اي
ايران ابراهيم همت
ايران جواد فكوري
ايران محمد سليمي
ايران مصطفي چمران
ايران محسن رضايي
ايران قاسمعلي ظهيرنژاد
ايران اسماعيل سهرابي
ايران علي صياد شيرازي
ايران حسين حسني سعدي
ايران ولي‌الله فلاحي
Flag of PUK.png جلال طالباني
PDK Kurdistan.jpg مسعود بارزاني
سيد محمد باقر حكيم
عبدالعزيز حكيم

عراقصدام حسين

عراق علي حسن المجيد
عراق طه ياسين رمضان
عراق عزت ابراهيم الدوري
عراق طارق عزيز
مسعود رجوي خائن به كشور ايران


 

زمينه‌ها و دلايل آغاز جنگ

از زمان به قدرت رسيدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ ميلادي، عراقي‌ها رؤياي رهبري جهان عرب را در سر مي‌پروراندند. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهاي نفتي عراق افزايش يافت.[۲۱] اين موضوع به عراق كمك مي‌كرد تا خلاء ناشي از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبري اعراب را پر كنند. زيرا مصر پس از پيمان كمپ ديويد نفوذ خود در ميان اعراب را از دست داده بود.[۲۲]

در جريان اعمال حاكميت ايران بر جزاير سه‌گانه تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي عراق روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع كرد و از اتحاديه عرب خواست تا آنان نيز چنين كنند. درخواستي كه از سوي اتحاديه عرب رد شد. عراق همچنين اعتراض رسمي‌اي به سازمان ملل نوشت كه توسط اين سازمان ناديده گرفته شد. عراقي‌ها كه از همه جا سرخورده شدند، دست به اخراج ۷۰۰۰۰ ايراني ساكن عراق زدند. در سال ۱۹۷۴ تنش در روابط دو كشور به اوج خود رسيد و درگيري‌هاي نظامي مرزي پراكنده كم‌كم به جنگي تمام عيار تبديل شد. تنش به قدري بالا گرفت كه كورت والدهايم دبيركل سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماينده ويژه به مرزهاي دو كشور شد. نتيجه گزارش اين نماينده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شوراي امنيت شد كه در آن طرفين ملزم به حل اختلاف مرزي ميان خود شدند.[۲۳]

در پيمان‌نامه ۱۹۷۵ الجزاير ايران به‌طور ضمني پذيرفت كه در ازاي رفع اختلافات مرزي آبي در اروندرود بر اساس خط تالوگ، دست از حمايت از كردهاي عراق بردارد. اين نقش را بعدها اسرائيل به تنهايي در برابر كردها برعهده گرفت.[۲۴] بنابراين عراق كه در طول سال‌هاي بعد سياست‌هاي ضد غرب و ضدصهيونيستي را تبليغ مي‌كرد،[۲۱] در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوط شاه، سياست ايراني ستيزي را در دستور كار عراقي‌ها قرار داد. صدام متوجه خلاء ناشي از سقوط شاه ايران به عنوان ژاندارم خليج فارس شده بود و تلاش داشت تا نقشي كه پيش از آن محمدرضا پهلوي ايفا مي‌كرد را برعهده گيرد.[۲۲] او براي اين‌كار نياز به مرز آبي كافي و تسلط بر خليج فارس داشت.[۲۵][۲۶] عراق از زمان عبدالكريم قاسم، خوزستان را بخشي از عراق مي‌دانست كه توسط حكومت عثماني به ايران تقديم شده بود و به همين دليل از تجزيه طلبان خوزستان حمايت مي‌كرد. حمايتي كه با قرارداد الجزاير براي مدتي متوقف شده بود؛ ولي تحركات تحريك آميزي چون نمايش نقشه منطقه كه در آن خوزستان «عربستان» ناميده شده و بخشي از خاك عراق بود از تلويزيون بصره ادامه داشت.[۲۷] به گفته جيمز بيل، دليل اصلي شروع جنگ و مناقشات سياسي قبل از آن را به‌طور كلي مي‌توان در «تسلط يافتن بر خليج فارس» دانست. تحقق اين هدف براي مصر و عربستان سعودي و ساير شيخ نشين‌هاي منطقه چندان ناخوشايند نبود.[۲۸] سفير عراق در لبنان در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در مصاحبه با روزنامه النهار بيروت گفت:[۲۹]

عراق خواهان تجديدنظر در پيمان‌نامه ۱۹۷۵ الجزاير بود كه بر اساس آن خط تالوگ اروندرود، مرز رسمي ميان ايران و عراق است.

بهبود شرايط با ايران منوط به تحقق ۳ شرط اصلي است: ۱-تجديدنظر در پيمان نامه۱۹۷۵ الجزاير دربارهٔ اروند رود ۲-اعطاي خودمختاري به عشاير كرد و بلوچ و عرب ۳-خروج نيروهاي نظامي ايران از جزاير سه‌گانه ايراني مورد مناقشه و سراسر خليج فارس

صدام حسين مدعي بود كه نظام بعثي از همان ابتداي انعقاد قرارداد مرزي ۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون مي‌ديده.[۳۰] به نظر مي‌رسد كه باور عمومي در ميان مقامات عراق اين بود كه پس از انقلاب، ايران دچار ضعف شده و براي عراق فرصت مناسبي فراهم آورده تا توازن قبلي قوا در خليج فارس را با يك حمله نظامي برهم زده و هم‌زمان راه‌حل جديدي براي مشكلات عراق با شيعيان جنوب و كردهاي شمال اين كشور جلوي پاي آنان بگذارد.[۳۱] از سوي ديگر تنها دو ماه پيش از آغاز جنگ، صدام حسين و زيبيگنيو برژينسكي در عمان با يكديگر ديدار كردند. باور بني صدر اين بود كه برژينسكي در اين ملاقات به صدام اطمينان داده كه ايالات متحده مخالفتي با الحاق خوزستان به عراق ندارد.[۳۲]

پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخي ناآرامي‌هاي سياسي را زير سر سيد محمد باقر صدر و با حمايت و تشويق ايران مي‌دانست. صدام حسين، از وجود يك همسايه انقلابي شيعه در مرزهاي شرقي خود احساس خوبي نداشت.[۳۳] رهبران ايران نيز رسماً اعلام مي‌كردند كه به سياست صدور انقلاب ايران به ساير كشورها مي‌انديشيدند.[۳۴] روح‌الله خميني معتقد به صدور انقلاب اسلامي به ديگر ملل بود و در نخستين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) اظهار داشت:[۳۵]

ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مي‌كنيم

همچنين او در ۱۹ فروردين ۱۳۵۹ در پيامي كه دربارهٔ قطع رابطه آمريكا با ايران داده بود به صدام اشاره كرد و گفت:[۳۶]

صدام حسين كه همچون شاه مخلوع چهره قبيح غيراسلامي و انساني خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف كمر بسته و با مسلمانان مظلوم براي رضاي كارتر، آن كند كه مغول كرد و با علماي اسلام خصوصاً حضرت آيت‌الله آقاي سيد محمدباقر صدر، آن كند كه رضاخان و محمدرضا پهلوي با علما و روحانيون و ساير طبقات كردند، بايد بداند كه با اين اعمال ضد اسلامي، گور خودش و رژيم تحميلي غيرانساني و غيرقانوني بعث را با دست خود مي‌كند.

ملت شريف عراق! شما اخلاف آنان هستيد كه انگليس را از عراق راندند؛ بپا خيزيد و قبل از آنكه اين رژيم فاسد همه چيز شما را تباه كند، دست جنايتكار او را از كشور اسلامي خود قطع كنيد. اي عشاير فرات و دجله! همه با هم و با همهٔ ملت اتحاد كنيد و اين ريشهٔ فساد را قبل از آنكه فرصت از دست برود، قلع و قمع نماييد و براي خدا دفاع از كشور اسلامي خود و از اسلام مقدس نماييد كه خدا با شماست. اي ارتش عراق! اطاعت از اين مخالف اسلام و قرآن نكنيدو به ملت بگراييد و دست آمريكا را كه از آستين صدام بيرون آمده‌است قطع كنيد و بدانيد اطاعت از اين سفاك، مخالفت با خداي متعال است و جزاي آن عار و نار است.

مدتي بعد در ۲۸ فروردين ۱۳۵۹ روح‌الله خميني در جمع فرماندهان بسيج ضمن سخناني ارتش عراق را به كودتا عليه صدام تشويق كرد:[۳۷]

صاحب منصبهاي خوب ما داريم در عراق. صاحب منصبهاي صحيح و متدين هستند. خود آن‌ها كودتا كنند و اين را از بين ببرند؛ و حرام است بر آن‌ها كه يك قدم دنبال اين شخص لعين باشند؛ و بايد قيام كنند بر ضد او و مملكت خودشان را اسلامي كنند و حكومت خودشان را اسلامي كنند و قواعد هم اسلامي باشد.

در پيامي كه به مناسبت كشته شدن سيد محمد باقر صدر منتشر شد، روح‌الله خميني بار ديگر بر قيام مردم و ارتش عراق عليه صدام تأكيد كرد:[۳۸]

عجب آن است كه ملتهاي اسلامي و خصوصاً ملت شريف عراق و عشاير دجله و فرات و جوانان غيور دانشگاه‌ها و ساير جوانان عزيز عراق از كنار اين مصايب بزرگ كه به اسلام و اهل بيت رسول اللّه ـ صلي اللّه عليه و آله ـ وارد مي‌شود بي‌تفاوت بگذرند و به حزب بعث فرصت دهند كه مفاخر آنان را يكي پس از ديگري مظلومانه شهيد كنند؛ و عجب‌تر آنكه ارتش عراق و ساير قواي انتظامي آلت دست اين جنايتكاران واقع شوند و در هدم اسلام و قرآن كريم به آنان كمك كنند.

من از رده بالاي قواي انتظامي عراق مأيوس هستم؛ لكن از افسران و درجه‌داران و سربازان مأيوس نيستم و از آنان چشمداشت آن دارم كه يا دلاورانه قيام كنند و اساس ستمكاري را برچينند همان سان كه در ايران واقع شد؛ يا از پادگانها و سربازخانه‌ها فرار كنند و ننگ ستمكاري حزب بعث را تحمل نكنند. من از كارگران و كارمندان دولت غاصب بعث مأيوس نيستم؛ و اميدوارم كه با ملت عراق دست به دست هم دهند و اين لكهٔ ننگ را از كشور عراق بزدايند.

عراق مدعي بود كه وارد يك جنگ دفاعي شده و از حق مشروع خود براي دفاع از حاكميت و تماميت ارضي و بازپس‌گيري اراضي خود با توسل به زور استفاده مي‌كند. آن‌ها معتقد بودند كه حكومت ايران تمام راه‌هاي حل مسالمت‌آميز اختلافات دو كشور را مسدود كرده‌است. پيش از آغاز يورش بارها ايران را به اقدامات تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلي خود از جمله حمايت از حزب غيرقانوني الدعوه مي‌كردند. رهبران ايران هم در بخش عربي راديو دولتي اين كشور به بدگويي شديد از حكومت بعث عراق پرداخته و آن را يك حكومت ضد اسلامي و دست‌نشانده قدرت‌هاي امپرياليستي معرفي مي‌كردند. حكومت عراق نيز متهم مي‌شد كه به اقدامات تجاوزگرانه از جمله حمايت علني از شورشيان جدايي‌خواه در خوزستان و قول كمك به آن‌ها براي آزادي «عربستان»، نامي كه حكومت عراق بر اين استان نهاده بود، مي‌پردازد و دريادار احمد مدني استاندار وقت خوزستان گفته بود كه عراق براي شورشيان سلاح ارسال مي‌كند. در چندين مورد حتي نيروهاي عراق حملاتي را به شهرهاي مرزي ايران ترتيب دادند كه يكي از آن‌ها يورش به شهري در استان كردستان در ژوئن ۱۹۷۹ و ديگري به شهر صالح‌آباد در جنوب بود كه چندين كشته به جا گذاشت. در نيمه اول سال ۱۹۸۰ (زمستان ۵۸ و بهار ۵۹) چندين درگيري مرزي ديگر هم بين دو كشور رخ داد.[۱۷]

با اين وجود يك سال پيش از جنگ، آمريكا دولت مهدي بازرگان را از احتمال بروز جنگ باخبر كرده بود. مقامات آمريكايي گزارش دادند:

مانورهايي با حضور مشترك يگان‌هايي مختلف و تمرين‌هايي براي گسيل و حركت سريع يگان‌هايي بزرگ در مسير شط‌العرب (اروند رود) رودي كه مشخص‌كننده جنوبي‌ترين بخش مرز ميان عراق و ايران است، در جريان است. عراق هم‌چنين مقادير عظيمي ابزارآلات و تمهيدات جنگي را در اين منطقه دارد جاساز مي‌كند، اين ابزارآلات و تمهيدات را پنهان و استتار مي‌كند و مشغول اجراي طرح‌هاي مهندسي نظامي‌اي است كه حمله به ايران را برايش تسهيل خواهند كرد.[۳۹]

 اختلافات مرزي

مهم‌ترين اختلاف مرزي دو كشور يك اختلاف كهنه بر سر وضعيت اروند رود بود. قسمت انتهايي شط العرب يا اروند رود مرز دو كشور را تشكيل مي‌دهد. دولت عراق معتقد بود كه مرز دو كشور بايستي بر اساس مفاد قرارداد قسطنطنيه ۱۹۱۳ تعيين شود اما ايران مرز دو كشور را خط تالوگ يعني عميق‌ترين قسمت رودخانه مي‌دانست. دو كشور يك بار در سال ۱۹۳۴ اختلاف خود را به جامعه ملل ارجاع دادند اما توافقي حاصل نشد. در سال ۱۹۳۷ نخستين معاهده مرزي دو كشور به امضا رسيد. بر اساس اين قرارداد مرز دو كشور در امتداد ساحل شرقي رودخانه بود اما يك قسمت لنگرگاهي چهار مايلي در كنار آبادان به ايران اختصاص داده شده و در اين قسمت خط تالوگ مرز دو كشور را مشخص مي‌كرد. عراق معتقد بود ايران از شرايط داخلي سياسي نابسامان اين كشور در آن زمان براي بهبود وضعيت خود در مذاكرات سود جسته‌است. ايران هم از اين قرارداد ناراضي بود و در دهه ۱۹۶۰ آن را فسخ كرده و خواستار مذاكرات براي تعيين خط مرزي جديد شد و هم‌زمان با حمايت از شورشيان كرد در شمال عراق اين كشور را تحت فشار گذاشت. نهايتاً در سال ۱۹۷۵ در قرارداد الجزاير عراق خواسته‌هاي ايران در زمينه شط العرب را پذيرفت و خط تالوگ براي نخستين بار مرز رسمي دو كشور در اين رودخانه شد و ايران هم در ازاي آن تعهد كرد كه به حمايت از شورشيان كرد پايان دهد. اما پنج سال بعد و پنج روز پيش از آغاز جنگ صدام حسين اين قرارداد را فسخ كرده و مدعي شد اين پيمان به دليل عدم رعايت مفاد آن از سوي ايران اعتبار خود را از دست داده‌است.[۱۷]

قواي طرفين

در ابتداي جنگ نيروي هوايي و نيروي دريايي ايران بزرگتر بود و عراق نيز نيروي زميني بزرگتري در اختيار داشت. اما در طول سال‌هاي جنگ قدرت نظامي ايران از نظر تجهيزات كاهش و قدرت نظامي عراق افزايش يافت. در آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰) ارتش عراق داراي ۴۴۳۰۰۰ نيروي انساني بود و ايران ۳۹۰۰۰۰ ارتشي داشت. عراق ۲۷۵۰ تانك و ايران ۱۷۳۵ تانك داشت. عراق ۳۳۹ هواپيماي نظامي و ايران ۴۴۷ هواپيما داشتند،[۴۰] هشت سال بعد (سال ۱۹۸۸) عراق داراي يك ميليون نفر نيروي انساني بود و ايران ششصد هزار نفر در اختيار داشت. عراق ۴۰۰۰ تانك در مقابل ۱۰۰۰ تانك ايران داشت. عراق ۶۰۰ هواپيما و ايران تنها ۵۰ هواپيماي جنگنده قابل پرواز داشت.[۴۱] در پايان جنگ (سال ۱۹۸۸) نيروي هوايي عراق با ۶۰۰ هواپيماي جنگنده از انواع ميگ-۲۹، سوخو-۲۴ و داسو ميراژ اف۱، به ششمين نيروي هوايي عظيم جهان تبديل شد.[۴۲]

نوع تجهيزات ايران پيش از جنگ ايران پس از جنگ عراق پيش از جنگ عراق پس از جنگ
افراد نظامي ۳۹۰٬۰۰۰ نفر ۶۰۰٬۰۰۰ نفر ۴۴۳٬۰۰۰ نفر ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر
تانك ۱۷۳۵ دستگاه ۱۰۰۰ دستگاه ۲۷۵۰ دستگاه ۴۰۰۰ دستگاه
هواپيماي جنگي ۴۴۷ فروند ۵۰ فروند ۳۳۹ فروند ۶۰۰ فروند
هليكوپتر ۷۴۴ فروند ۳۹۰ فروند ۲۶۰ فروند ۳۸۰ فروند

نيروهاي عراق

ارتش عراق در آغاز جنگ، يك ارتش كاملاً وابسته به شوروي بود. ۸۵ درصد از تجهيزات اين ارتش، طي ۵ سال پيش از جنگ از شوروي وارد عراق شده بود. صنايع نظامي فرانسه دومين صادركننده تجهيزات و ادوات نظامي به عراق بودند. پس از اين دو كشور، كشورهايي مانند برزيل، اسپانيا و ايتاليا قرار داشتند.[۴۳]

يك نفربر زرهي متروك بي‌تي‌آر-۵۰ عراقي ساخت شوروي.

عراق جنگ را در حالي آغاز كرد كه زرادخانه‌هاي اين كشور پر از سلاح بود؛ ولي اين كشور با بحران كمبود قطعات يدكي مواجه بود و در آغاز جنگ شوروي تنها بخش كوچكي از قطعات مورد نياز عراق را تأمين مي‌كرد؛ ولي پس از شكست عراق در مرحله اول جنگ و از سال ۱۹۸۲، شوروي دوباره به مهم‌ترين متحد نظامي عراق تبديل شد.[۴۳] تا اين مقطع عراق قطعات ساخت شوروي مورد نياز خود را از كشورهايي مانند كره شمالي، مصر، چين و يوگسلاوي تأمين مي‌كرد. هم‌زمان سلاح‌هاي زيادي از جمله موشك‌هاي اگزوسه از فرانسه خريداري شد. فرانسه همچنين تا پيش از آنكه توليد نوع مخصوص ضد كشتي هواپيماهاي ميراژ اف-۱ به پايان رسد، پنج فروند جنگنده ضدكشتي سوپر اتاندارد خود را به عراق اجاره داد كه در جنگ نفت‌كش‌ها و حمله به جزيره خارگ مورد استفاده قرار گرفتند.[۴۴]

خلبانان عراقي، دست كم در نبردهاي هوايي بسيار پائين‌تر از استانداردهاي غربي رفتار مي‌كردند. در واقع يكي از مهم‌ترين مشكلات عراق در طول جنگ نداشتن نيروي انساني كارآزموده براي استفاده از سلاح‌هاي مدرني بود كه به دست مي‌آورد. عراق هيچ‌گاه نتوانست از حداكثر ظرفيت اين سلاح‌ها استفاده كند. براي نمونه ۴ سال پس از تحويل هواپيماهاي سوخو-۲۴ به عراق، هيچ‌كدام از اين هواپيماها بهره‌برداري نشده بودند.[۴۵] حتي امروز نيز نمي‌توان تخمين زد كه چه تعداد از عراقي‌هاي كشته شده در طول جنگ، مستقيم و در اثر رويارويي با ايران كشته شده‌اند و چه تعداد از آنان در اثر ضعف فرماندهي يا اشتباه در استفاده از تسليحات پيشرفته.[۴۶]

مشكل عدم بهره‌برداري صحيح از تسليحات پيشرفته فقط در نيروي هوايي اين كشور وجود نداشت. براي نمونه خدمه عراقي گونه‌اي از تانك‌هاي ساخت شوروي در طول جنگ هرگز از سيستم ديد در شب اين تانك‌ها استفاده نكرده‌بودند. چرا كه آن‌ها درك نمي‌كردند كه تانك‌هاي آنان به چنين سامانه‌اي مجهز است.[۴۷] تا سال ۱۹۸۳ عراق حدود ۲۰۰ هواپيماي خود را از دست داده بود و بيشتر اين خسارت نه در جنگ با ايران، بلكه در اثر تصادفات و سوانح غير جنگي و مشكلات تعمير و نگهداري به وجود آمده بود.[۴۵]

خلبانان ايراني در طول جنگ ايران و عراق نه تنها با عراقي‌ها مي‌جنگيدند، بلكه با خلباناني با مليت‌هاي ديگري از سراسر دنيا روبه‌رو بودند. خلبانان برخي از ميگ‌هاي ۲۱ و ميگ‌هاي ۲۳ عراق مصري بودند و خلبانان برخي از ميراژهاي اف-۱ بين سال‌هاي ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶ بلژيكي، آفريقاي جنوبي، استراليايي و در يك مورد حتي آمريكا

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد